کرد افسون ؟

دلنوشته

دوست دارم فقط همین

کرد افسون ؟

خدایا می بینی مرا.

آنگاه که از تو چیزی خواستم..

چه زیبا دادی به من او را ...

چه احساسی داشتم من. آن روز..

خدایا می بینی مرا دارم ..

گریه می کنم و می خندم..

آری ..

بنده ات دیوانه است..خود که می دانی..

چه بود این.. چه بود..

من که آرزوی یک خوب را از تو داشتم ..

و تو فرشته ای را به من هدیه کردی که من .

نمی توانم..

 

او فرشته است و من هیچ ...

او فرشته اي می خواهد نه من ..

منی که هیچم و پوچم و خاکستری..

همزادش را به او عطا کن و مرا ..

هیچ..

 

می بینی خداوندا ...که بنده ات دگر نمی خواهد ..

می خواستم و نمی خواستی به من دادی..

می خواهم و دگر نمی خواهم ..

خواستی و به اجبار من او را ببر..

من دگر نمی خواهم...

 

بگذار کمی در خنده هایم اشک پیدا کنم..

تا کمی مرحم شود ..

می دانی که چه می گویم ..خدایا.

 

در خنده هایش زیبایی را دیدم که من ..

تحملش را نداشتم و او می خندید و من ..

بی مهابا گریه می کردم و گفتم ..

خدا نگهدارت نازنینم....

 

به خود نگاه می کنم و می خندم.. او خوب  می داند چه می گویم..

 

دلم خون  و دلم خون  و دلم خون

چو طاهر با دوبیتی های محزون

نمی گویم  که مجنون تر از اویم

خدایا  کیست ما را کرد افسون ؟

 



+ هک شده در: 9 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 3 ازقلب گلبرگ |